سی و چند و سال پیش، روزی با زنده یاد فاطمه جهانگرد شاعره و مدرس معاصر کرمانی صحبت می کردیم، ایشان از ناآشنائی دانش آموزان و جوانان کرمان از شهر و دیار خود گلهمند بود و میگفت: چند روز پیش از دانش آموزان کلاسم پرسیدهام، این بهمنیار که خیابانی به نام اوست و مدرسه شما نیز در محدوده همین خیابان قرار دارد کیست؟ بسیاری سکوت کردند، برخی اطلاعات نادرست دادند، یکی از بچهها هم گفت این بهمنیار بازیگر سینماست که چون پیر شده، دیگر کسی او را تحویل نمیگیرد! در اینجا او آه سردی کشید و گفت ببین استاد برجسته و آزادیخواه بزرگی که زندگی او باید الگوی جامعه ما باشد، چقدر گمنام و ناشناخته است.این دل نگرانی همچنان مرا به خود مشغول کرده بود و در این اندیشه بودم که به راستی چه راه حلی وجود دارد و چگونه میتوان این گره کور را باز کرد، تا اینکه در همان سالها یعنی حدود۱۳۶۵ که اینجانب مدیریت دفتر اجتماعی استانداری را به عهده داشتم شادروان دکتر فرجاد جامعه شناس و آقای دکتر حسین احدی مدرس دانشگاه که به کرمان آمده بودند با مراجعه به دفتر، گفتند: آقای گلابزاده، ما طرحی تهیه کردهایم و برای اجرای آن نیاز به همکاری داریم. گفتم طرح شما در چه رابطهای است؟ گفتند «بررسی علل خمودگی مردم کرمان» در همان زمان، این سخن برای من گران آمد، با این همه پاسخ دادم که اجازه دهید با آقای مرعشی ـ استاندار ـ هم مشورت کنم. روز بعد موضوع را با ایشان مطرح کردم. آقای استاندار برآشفت و گفت: چه کسی می گوید مردم کرمان خموده هستند؟ استانی که یک چهارم باغهای کشور را در خود جای داده، اینهمه معدن و واحدهای تولیدی فعال و… دارد، کجا خموده است؟ بعد آقای استاندار نگاهی به من کرد و گفت: نه تنها با طرح و اجرای آن مخالفم بلکه بر این باورم، که ما باید کاری کنیم تا ارزش های مادی و غنای معنوی این دیار را معرفی کنیم و کرمان را بیشتر بشناسانیم.
به دنبال این سفارش، به فکر راه اندازی مرکز کرمان شناسی افتادیم، مرکزی که نه الگویی داشت، نه کسی درباره آن فکر کرده بود، نه نمونهی اجرا شده آن وجود داشت که ما را کمک کند و… با این همه به امید خدا نخستین گام را برداشتیم، فردای آن روز برای تهیه مکانی جهت این منظور به کارخانه خورشید (کتابخانه ملی) مراجعه کردمبا کمک شهردار وقت، دو اتاق را خالی و با تهیه مبلغی آنها را بازسازی و نقاشی کردیم و با دو نفر همکار ـ خانم ها اسماء طیاری و رویا رستمیزاده ـ کار خود را آغاز کردیم. این اقدامات ادامه داشت که به اولین دهه انقلاب اسلامی رسیدیم، لذا به همین مناسبت نمایشگاهی با عنوان «نمایشگاه میلاد» راه انداختیم و با توجه به جاذبههای گوناگون آن، به فروش بلیط پرداختیم، در آن سال نزدیک به پانصد هزار تومان بهره داشتیم و با همان مبلغ وسایلی جهت مرکز خریدیم. پس از این نمایشگاه اتاقهای ورودی ضلع جنوبی را نیز گرفتیم و با سنگ فرش کردن همهی آنها، کتابخانه کوچکی راه انداختیم.
اینک هسته اصلی مرکز شکل گرفته بود، اما نقشه راه نداشتیم تا اینکه سراغ شادروان ها دکتر باستانی پاریزی و محمود روح الامینی رفتم و با هم گفتگو کردیم و به این نتیجه رسیدیم که شورایی راهبردی تشکیل دهیم که جمعی از افراد حقیقی و آگاه به تاریخ و فرهنگ کرمان و گروهی افراد حقوقی و مرتبط با رسالت مرکز انتخاب شوند،ضمناً بر اساس موضوع ویژهای در دستور کار قرار دارد، بصورت موردی، افراد حقیقی یا حقوقی نیز به عنوان مهمان در جلسات حضور یابند.
اعضاء ثابت شورایعالی عبارتند از:
ـ استاندار رئیس شورای عالی
ـ مدیر کل ارشاد و فرهنگ اسلامی
ـ مدیر کل صدا و سیمای مرکز کرمان
ـ ریاست دانشگاه شهید باهنر
ـ ریاست دانشگاه آزاد اسلامی
ـ ریاست مجمع نمایندگان
ـ ریاست آموزش و پرورش
ـ شهردار
ـ مدیر کل میراث فرهنگی
ـ ریاست سازمان اسناد ملی منطقه جنوبشرق
ـ ریاست دانشکده ادبیات
ـ حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعائی
ـ حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد حجتی کرمانی
ـ استاد هوشنگ مرادی کرمانی
ـ دکتر رجبعلی پور
ـ محمدعلی کریمی
ـ دکتر محمدحسن صالحی کرمانی
ـ شادروان دکتر باستانی پاریزی
ـ شادروان دکتر محمود روح الامینی
ـ دکتر عطا الله وحدتی
به یاد دارم در همان روزهای آغاز کار با «آزمون و خطا» پیش میرفتیم و نمیدانستیم که این راه دشوار را چگونه باید بپیمائیم، شادروان ایرج افشار که از سالها پیش با او گپ و گفت داشتیم و همواره همراهمان بود، اظهار نظر میکرد و میگفت: نگرانم که در این واقعه، کم بیاری و دولت مستعجل باشی، یادت نرود که «سفره ننداخته بوی مشک میدهد» او حتی در نامهای که اواخر سال ۶۷ برایم فرستاده بود، به این دلواپسی اشاره کرده و نوشته بود «بنده چون پنجاه سال است که در کار نشر پیر شدهام میدانم که روحیه مؤلفان چیست و از باب پیشرفت کرمان شناسی عرض میکنم که باید درین قسمت مراعات کامل بفرمائید ورنه همه پراکنده خواهند شد، دیگر خود دانید».
ای کاش نازنین ایرج افشار زنده بود و میدید که اولاً مرکز کرمان شناسی، با همه فراز و فرودها و دشواریهای پیش رو، به سی سالگی رسید و همان نشری که او میگفت اگر مراعات نکنی همه پراکنده میشوند به مرز سیصد جلد رسید، رقمی که موجب افتخارمان است.
باری، با طرح موضوع در اولین جلسه شورای عالی، قرار شد نخستین همایش کرمانشناسی را برگزار کنیم، ضمناً مکان آن، همان کارخانه خورشید (کتابخانه) باشد. بر این اساس دست به کار تخیله سالن از نهادها و ارگانهای مختلف شدیم و به کمک میراث فرهنگی، سقفهای ریخته شده بازسازی گردید، نخستین سمینار آغاز و در روز بیست و چهارم مهرماه ۱۳۶۷ همایش کرمان شناسی برگزار شد.
این همایش در آن زمان سر و صدای زیادی به پا کرد، به طوری که شخصیتهایی چون عبدالکریم سروش، خانم فاطمه طباطبایی(عروس امام) و… ضمن تماس، خواهان حضور در این مراسم شدند که این حاشیهها، بسیار مفصل و خواندنی است که بخواست خدا در جای دیگری خواهد آمد.
پس از برگزاری مراسم نیز آوازهی همایش تا کشورهای اروپایی رفت، به طوری که شخصی به نام «دکتر زیگلر»، ساکن هامبورگ ـ که مدتی در بیمارستان ارجمند کرمان به مداوای بیماران پرداخته بود و با «دکتر دادسن» نیز دوستی و همکاری داشت ـ اظهار علاقه کرده بود که به کرمان بیاید و چگونگی راه اندازی مرکز را بررسی کند، این موضوع شرح بلندی دارد که در نهایت به دلیل سن بالای دکتر و عدم امکان سفر او، مجبور شدم شخصاً به آلمان سفر کنم که در حومه هامبورگ و خانه بسیار زیبای دکتر زیگلر، او را ملاقات کردم و ضمن بیان چگونگی تشکیل مرکز کرمان شناسی، خاطرات او از دوران اقامتش در کرمان را نیز یادداشت کردم و حاصل آن مقالهای شد.
در این زمان به فکر افتادیم که مرکز کرمان شناسی، به نشریهای نیاز دارد که بتواند کار خود را به طور مستمر ادامه دهد و اطلاع رسانی کند، لذا مجوز فصلنامه کرمان با مدیریت برادر ارجمند و نویسنده توانا «سید احمد سام» و سر دبیری بانوی فرهنگی و فرزانه «بتول ایزد پناه» اخذ و مرکز، صاحب رسانه مکتوب شد این فصلنامه تا سال ۸۴فعالیت داشت. فصلنامه آنقدر محتوا و مطالب خواندنی و تاریخی و ادبی داشت که هنوز عده ای دنبال برخی از شماره های آن هستند.
آن طور که به خاطر دارم مرکز کرمانشناسی در اولین نمایشگاه بزرگ کتاب، با پنج عنوان، شرکت کرد. به دنبال راه اندازی مرکز و فعالیتهای گسترده فرهنگی که در محافل فرهنگی کشور، سخن از آن به میان بود، دیگر استان ها علاقه مند راه اندازی مراکز مشابهی شدند. اولین استانی که با جدیّت وارد شد، فارس بود که برادر دانشمندم «کوروش کمالی سروستانی» با همتی بلند به تأسیس «بنیاد فارس شناسی»، پرداخت که هنوز این بنیاد، پر توان و با نشاط به کار خود ادامه می دهد.
پس از آن، یزدیها به میدان آمدند و شادروان فرساد، به همراه آقایان قلمسیاه، پویا ـ شاید ـ حسین مسرّت و … مرکز یزد شناسی را راه انداختند که چندان دوام نیاورد و پس از چند سال بسته شد. استان دیگر، خراسان بود که «حجهالاسلام الهی» مسئولیت راه اندازی و اداره آن را بعهده گرفت و «خراسان پژوهی» کار خود را آغاز کرد و به دنبال آن اصفهان شناسی ـ بوشهر شناسی ـ تهران شناسی و … راه افتاد.
مرکز و سازمان اسناد ملی
بحثهائی که در جلسات شورایعالی صورت میگرفت موضوع راهاندازی سازمان اسناد ملی واحد کرمان و شاخه جنوبشرق کشور، بود که بیش از ده سال مدیریت این سازمان را عهدهدار بودم.
در طول مدتی که مسئولیت سازمان اسناد را داشتم، بارها به عنوان مدیر نمونه برگزیده شدم و در یکی از موارد به دریافت لوح و جایزه از دست شادروان دکتر حسن حبیبی معاون اول رئیس جمهور وقت، نائل شدم به یاد دارم در این مراسم، دختر ملک الشعرای بهار نیز حضور داشت.
دهه کرمان: پس از برگزاری سومین همایش کرمان شناسی، فرهنگ دوستان شهرستانهای استان، زبان به شکوه گشودند که مگر کرمان، شهر یا شهرستان کرمان است؟ پس حق شهرستانها چه خواهد شد؟ به این ترتیب براساس تصمیم شورایعالی قرار شد یکسال درمیان، مراسم مشابهی در۱۰شهرستان کرمان برگزار شود(درآن زمان کرمان ده شهرستان داشت) مراسم شهرستانها نیز شور و حالی در مردم ایجاد کرده بود، ارائه مقاله، مراسم شعرخوانی، اجرای موسیقی، تقدیر از بزرگان و چهرههای برتر، برگزاری نمایشگاه تولیدات گوناگون شهرستان و … موجب شده بود که در شهرستانها حال و هوائی برپا شود و این برنامهها مورد استقبال فراوان قرار گیرد.
کنگره جهانی خواجو کرمانی با همکاری دانشگاه: بعد از برگزاری دومین همایش، به این نتیجه رسیدیم که یکی از وظایف عمده مرکز کرمان شناسی، غبارزدائی از چهره بزرگان کرمانی و شناساندن بیشتر بزرگان این دیار است، نخستین شخصیتی که از سوی همه اعضاء شورایعالی مطرح شد «خواجوی کرمان» بزرگمرد شعر و ادب کرمان زمین بود قرار شد یکسال بعد یعنی ۱۳۷۰ خورشیدی این مراسم برگزار شود، با این شرط که تکلیف مقبره خواجو روشن شود، میدانی به نام او احداث و مجسمه او ساخته و نصب گردد. همچنین کتب اشعار او به چاپ برسد، گزیدهای از اشعار او توسط یکی از اساتید خوشنویسی کشور، نوشته شود، ساختمان کارخانه خورشید بازسازی و به صورت کتابخانه درآید، باغ شازده نوسازی و طبقه دوم آن تجدید بنا شود، مهمانسرای جهانگردی بطور ویژه و سایر هتلهای شهر بنحو بایسته، بازسازی و آماده پذیرایی ازمهمانان گردد و…
ـ چاپ اشعار: بی توجهی به بزرگان کرمان تا آنجا پیش رفته بود که نامدارترین آنها در هالهای از غبار غربت قرار داشت، دیوان خواجو که در سال ۱۳۴۲ توسط مرحوم احمد سهیلی به چاپ رسیده بود، تمام شده و نسخهای از آن در کتابفروشیها یافت نمیشد. نخست به جمعآوری گزیده اشعار خواجو پرداختیم و این مهم برعهده شادروان حمید مظهری، احمد اسداللهی و فاطمه شجاعی قرار گرفت. پس از آماده شدن اشعار، سراغ آقای «بنی عامریان»، رئیس وقت انجمن خوشنویسان رفتم و به ایشان پیشنهاد مشارکت دادم، نامبرده پذیرفت و سپس نزد «استاد غلامحسین امیرخانی» رفتم و خواهش کردم که کار خوشنویسی را انجام دهند، سپس به آقای «طریقتی» مراجعه کردم تا تذهیب صفحات را به عهده بگیرد، همزمان، هر دو مورد پیش میرفت، البته نه چندان آسان تا جائی که به یاد دارم یک سفر با آقای بنیعامریان به طالقان ـ شهر استاد امیرخانی که همانجا کار خوشنویسی را انجام میدادـ رفتیم. در سایه سار آن چنار بزرگ و قطور نشستیم و به خواهش و تمنا پرداختیم که کار به موقع آماده چاپ شود، خوشبختانه این کار صورت گرفت و با مشارکت کرمان شناسی و انجمن خوشنویسان انتشار یافت و با اقبال بسیار روبرو شد.
به جز این قرار شد تعدادی از اشعار خواجو، توسط خوشنویسان برجسته کشور خوشنویسی شده و مجموعه نفیس دیگری با نام «تحفه کرمان» انتشار یابد، این اقدام نیز با همراهی انجمن خوشنویسان صورت گرفت و مجموعه ای آنچنان که انتظار داشتیم تهیه شد و چنان مورد استقبال قرار گرفت حتی نسخه ای برای خودمان نیز باقی نماند.این نکته در خور توجه است که اگر چه از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۶۹ یعنی ۲۷ سال تنها دو هزار جلد از دیوان خواجو به چاپ رسیده بود، اما پس از برگزاری کنگره، هزاران جلد توسط انتشاراتیهای گوناگون، به چاپ رسید که نشانی از تأثیر این همایش در معرفی خواجو بود.
بازسازی مقبره خواجو: چگونه ممکن بود که کنگره خواجو برگزار شود، در حالی که مقبره این شاعر بزرگ ویرانه باشد، به قول کرمانی هائی که آن را زیارت می کردند
« تن خواجوی کرمانی به شیراز به تنگ افتاده است الله اکبر»
زیرا مزار او در تنگ الله اکبر شیراز ـ نزدیک دروازه قرآن ـ وضعیت بسیار اسفباری داشت مأموریت این اقدام به من و مرحوم دکتر کرباسی رئیس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه کرمان داده شد.
برای معرفی کرمان از طرح های گوناگون و برنامههای متنوع بهره میبردیم، از هر آنچه میتوانست گوشه ای از ارزشهای این کهن دیار را بشناساند، در سال ۷۳ فکر کردیم کنکوری با عنوان کرمان شناسی برگزار کنیم، لذا در ابتدای تعطیلات تابستان، با اطلاع رسانی گسترده، تعدادی از کتابهای کرمان را معرفی کرده و از دانش آموزان خواستیم که آن کتب را مطالعه و آماده برگزاری یک آزمون بزرگ باشند، ضمناً کسانی که رتبه های اول تا دهم را بدست آورند، جوائز نفیسی دریافت می کنند آن سال بیش از دو هزار نفر در این کنکور شرکت کردند و همان گونه که وعده داده بودیم، به نفرات برتر جوائزی داده شد.
مرکز کرمان شناسی و بهارستان هنرمندان:
از جمله فضاهای دیگری که با مرکز پیوند خوردهاند، بهارستان هنرمندان و مقبره سیدحسین است که هر دو، به ویژه در روزهای پنج شنبه و جمعه زائران و دلبستگانی دارند که برای زیارت قبور عزیزان و از دست رفتگانشان به این دو جای مقدس میروند. در تابستان سال ۱۳۷۹ به دعوت زنده یاد محمد محمدی، جلسهای در خانه ایشان تشکیل شد تا مقدمات سامان بخشی جایی برای ناموران و بزرگان تاریخ و ادب و هنر کرمان فراهم آید، در این نشست، کسانی چون شادروان دکتر خرمی، سیدجلال طیب، مهندس علی مظهری، مهندس علیرضا نوری، مهدی بهرامی، محمدعلی ترابینژاد، مهندس سعید رشیدپور، مهندس جلال سرپیشهای، مسعود شریفیفر، سیدمحمدرضا صمدانی، یحیی فتح نجات، محمدعلی فردوسی، سیدمحمدعلی گلابزاده، رضا محمدی و سیدفریدون هاشمی شرکت داشتند که با توجه به دلبستگی شادروان سیدمحمود توحیدی متخلص به ارفع کرمانی و خاکسپاری او در محل کنونی بهارستان و در کنار فتحالله قدسی متخلص به فؤاد کرمانی، توجه بیشتری به این محل معطوف شده و به صورت آبرومندی درآید. در آن زمان، آقای سیدحسین مرعشی نماینده مردم کرمان در مجلس شورای اسلامی بود که به همت ایشان طرح اولیه توسط آقای دکتر مهرداد معین زاده تهیه گردید، به جز این قبضهایی نیز به چاپ رسید و در اختیار اعضاء قرار گرفت تا به جمع آوری کمکهای مردمی بپردازند و زمینه اقدامات نخستین را فراهم سازند، اگر چه مبالغی گردآوری و در حسابی ریخته شد، اما کار بنیادی و اساسی صورت نگرفت و موضوع همچنان در دست پیگیری بود، تا آن جا که نگارنده به اتفاق آقایان محمدی معاون فرهنگی ارشاد و حامد حسینخانی شاعر خوش قریحه در جلسات زیادی، دستورالعمل چگونگی صدور پروانه خاکسپاری در این محل را تهیه کردیم.در پیش نویس آئین نامه شورای سرپرستی آرامستان هنرمندان آمده بود که: «به منظور ساماندهی و اخذ تصمیمات مناسب و در شأن و منزلت هنرمندان و نویسندگان و پاسداشت مفاخر استان کرمان آئین نامه ذیل جهت تشکیل شورای سرپرستی قطعه ادبا و هنرمندان کرمان تدوین میگردد».
کرمان شناسی و بازسازی مقبره های بزرگان و خاطره ها: به جز مقبره خواجو در شیراز که مسئولیت بازسازی آن بطور مستقیم با ما و همکاری دانشگاه بود، مرکز کرمان شناسی در بازسازی مقابر تعداد دیگری از نام آوران کرمانی شرکت داشت یکی از آنها مقبره سید علویه و ناظم الاسلام کرمانی ـ روبروی کوچه برق در خیابان شریعتی ـ بود. مقبره این دو سالها سوت و کور مانده و گاهی هم به عنوان انبار قراضه مغازهِ حلبی سازِ همجوار استفاده میشد، تا آنکه موضوع از طریق استاندار و مکاتبات متعدد ایشان دنبال شد و با همکاری میراث فرهنگی، کار بازسازی آغاز گردید.
پیش از ادامه بحث یادآور میشوم که «ناظم الاسلام» آزادیخواه و بزرگِ نام آشنائی است که کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» از آثار ماندگار اوست «سیدعلویه» هم معلم بزرگوار و سید جلیلالقدری بود که در اعتراض به جنایات خان قاجار با او روبرو شد و به دست آن جنایتکار شهید گردید، باری این فضای کوچک، مقبره این دو مرد بزرگ است.
آثار مرکز در دانشگاه تورنتوی کانادا: کم کم بر شهرت و ناموری مرکز کرمان شناسی افزوده میشد: تا آنجا که نامش از مرزهای کشورمان فراتر میرفت. به یاد دارم روزگاری که آقای محمدجواد فدائی سرپرست کنونی استانداری کرمان در دانشگاه واترلو دوره تکمیلی خود را میگذراندند، چند روزی در کانادا مهمان و مزاحم ایشان بودم، یک روز با هم به تورنتو آمده و سری به دانشگاه این شهر زدیم و سراغ کتابخانه آن رفتیم، در سالن بزرگی که تعداد زیادی کامپیوتر وجود داشت، آقای دکتر فدائی گفت: به ببینیم در اینجا چه تعداد کتاب در رابطه با ایران وجود دارد؟ وقتی جستجو کردیم، لیست صدها جلد کتاب، آمد، دکتر خواست ببیند آیا در مورد کرمان نیز کتابی موجود هست؟ باز هم جستجو کردیم، فهرست مفصلی از کتابها مشاهد شد، وقتی این صورت را به دقت نگاه کردیم، همه کتابهائی که تا آن زمان مرکز کرمان شناسی انتشار داده بود در این فهرست وجود داشت. همانجا پرینتی تهیه کردم و با خودم به ایران آوردم، اتفاقاً یک روز که آقای میرسلیم وزیر وقت ارشاد به کرمان آمده بود، آنرا به ایشان نشان دادم و گفتم: افسوس که انتشارات مرکز کرمانشناسی در کتابخانه دانشگاه تورنتو موجود است، اما دریغ که در کتابخانههای کشور خودمان یافت نمیشود.
مرکز کرمان شناسی و بنیاد ایران شناسی
از نخستین روزهائی که نام مرکز بر سر زبان ها افتاده بود، همواره بر این واقعیت پای میفشردیم که هدف این نهاد فرهنگی، ایران شناسی است معرفی کهن سرزمینی که هزاران سال تاریخ پرفراز و نشیب را تجربه کرده و هر جا ردّ پای روزگاران را به تماشا گذاشته است، و کرمان در زیر بلندا سایه اش به کسب افتخار و صلای سرافرازیها پرداخته و تا همیشه روزگاران به نام خویش مینازد. به سخنی دیگر برای کرمان به این انگیزه ارزش قائل هستیم که بخشی از خاک همیشه سرافرازمان ایران بوده و هست، با اینهمه و به رغم این بیان روشن که «کرمان بی نام ایران هیچ معنا و موضوعیتی ندارد» باز هم کسانی چون شادروان همایون صنعتی زاده، چهره نامور فرهنگ و کارآفرینی، گاه اظهار نگرانی میکرد، تا اینکه در یکی از جلسات شورایعالی مرکز، از شادروان دکتر حسن حبیبی دعوت شد تا با حضور خود و شنیدن مسائل و آشنا شدن بیشتر با فعالیتهای انجام شده، ضمن بیان نظر خود زمینه مساعدت و کمک به این مجموعه فرهنگی را فراهم سازد. ایشان پس از استماع نظرات و مشاهده شخصیت های عضو شورایعالی گفت: با این ترتیب، مناسب است که اینکار در محدوده گسترده تری صورت گرفته و به فکر راه اندازی بنیادی برای ایران شناسی باشیم. همانجا برخی از اعضاء پیشنهاد کردند که در اینصورت آمادگی لازم وجود دارد تا مرکز نیز به عنوان شاخه کرمان، زیر مجموعه بنیاد قرار گیرد، اما مرحوم حبیبی مخالفت کرد و گفت با جود شخصیتهایی چون آقایان: دکتر باستانی پاریزی، دعائی، حجتی، روح الامینی، مرادی کرمانی و … اینکه مرکز کرمان شناسی نخستین نهاد از ایندست بوده و الگوی استانهای دیگر نیز قرار گرفته و خدمات بایستهای انجام داده است، بهتر است با همین شیوه به کار خود ادامه دهد. به این ترتیب مرکز کرمان شناسی با پیشینهای بیش از هشت سال از بنیاد ایران شناسی به کار خود ادامه داد، اما هیچوقت ایندو مجموعه فرهنگی از هم جدا نبوده و همواره با یکدیگر در تعامل بودند و رفت و آمدهائی بین اینجانب به عنوان خدمتگزار مرکز کرمان شناسی و دوستانی چون آقایان دکتر شهرستانی، تائب و … وجود داشت.و سرانجام با عنایت آیتالله خامنهای ـ رئیس بنیادـ و آقای رزم حسینی استاندار کرمان به سال ۱۳۹۴ شعبه کرمان نیز گشایش یافت و به این ترتیب تلاشهای ۲۸ ساله مرکز کرمان شناسی به عنوان نخستین مرکز استان شناسی، راه و رسم تازهای پیدا کرد و اعتبار افزونی یافت.